به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق:
چند لحظهای توقف پشت چراغ قرمز و آشنایی با عباس کیارستمی در خیابان و بعد هم پیشنهاد بازی در فیلم «طعم گیلاس». فقط همین تصادف کوچک کافی بود تا مسیر زندگی همایون ارشادی را تغییر دهد. دیدهشدنش با این فیلم در ایران و خارج از مرزها به مرور او را تبدیل به بازیگری بینالمللی کرد. اتفاقی که برای کمتر بازیگر ایرانی میافتد. ارشادی تا به امروز مقابل دوربین بسیاری از کارگردانهای مطرح جهان از جمله کاترین بیگلو رفته است. معتقد است اگر سرنوشت او را با کیارستمی آشنا نمیکرد، طبعا مسیر زندگیاش تغییر میکرد. شاید معماری میکرد، شاید هم خواننده میشد؛ هرچند معتقد است شاید عدهای هنوز هم به او به چشم یک نابازیگر نگاه میکنند؛ با همه اینها ارشادی بازیگری بینالمللی است که نمیتوان جایگاه او را در سینمای ایران و جهان، نادیده گرفت.
از کار جدید چه خبر؟
بهتازگی بازی در دو فیلم را تمام کردهام؛ یک پروژه در باکو فیلمبرداری شد به نام «علی و نینو» که اقتباسی از کتابی است که برای ایرانیها هم آشناست و برای مردم آذربایجان داستان عاشقانه ویژهای است. من در این فیلم نقش پدر علی را بازی میکنم. اسیف کاپادیا کارگردانی این فیلم را برعهده داشت و وقایع این فیلم تماما در سال ١٩٠٤ میگذرد. نکته جالب فیلم، حضور جمعی از بازیگران کشورهای مختلف بود. من در این فیلم با آدام بکری، مندی باتینکین، هالیت ارگنچ (بازیگر نقش سلطان سلیمان) همبازی بودم.
فیلم دیگری که در این مدت بازی کردم، در ارمنستان فیلمبرداری شد، به نام «آخرین مقیم». وجیوار اواتسیان آن را کارگردانی کرده است. او کارگردانی است که تا به امروز فیلمهای موفقی ساخته است و بازی در این فیلم برای من تجربه خوبی بود.
نکتهای که در ارتباط با جنس کار شما وجود دارد این است که سالهاست بهعنوان یک بازیگر بینالمللی فعالیت میکنید و در این مسیر موفق هم بودهاید. پروسه حضور شما در فیلمهای بینالمللی چطور اتفاق میافتد؟ معمولا بازیگران خارجی از طریق مدیر برنامه بسیاری از کارهایشان را پیش میبرند. برای شما چطور اتفاق افتاد؟
بله همانطور که گفتید بازیگران خارجی هم از سوی مدیربرنامههایشان به پروژهای معرفی میشوند؛ البته دو مسئولیت وجود دارد؛ منیجر و ایجنت. ایجنت کسی است که نماینده بازیگر است و حق امضای قرارداد را دارد؛ اما منیجر در صورتی حق امضای قرارداد را دارد که وکیلی هم داشته باشید و از این طریق با بازیگران همکاری میکنند. آنها معمولا پیش از شروع فیلم، از فیلمنامه و جزئیاتش باخبر هستند و اگر نقشی مناسب شما باشد به مدیر کستینگ فیلم معرفی میکنند. در همه جای دنیا هم کستینگ ایجنت در فیلمها وجود دارد که بازیگرها را به کارگردان معرفی میکند و آنها همیشه با منیجرها و یا ایجنتها در تماساند. درصورتیکه بازیگری را انتخاب کنند یا بیهیچ مقدمهای او را به کار دعوت میکنند یا نمونهای از دیالوگ فیلم را از بازیگر به صورت ویدئو میگیرند و به کارگردان نشان میدهند و این پروسه انتخاب بازیگر با ایران تفاوتهایی دارد. در ایران معمولا کارگردان خودش در تماس با بازیگر است یا حداکثر از طریق دستیارش این کار را انجام میدهد؛ البته در ایران هم بازیگرانی هستند که مدیربرنامه دارند، اما نحوه کارکردن آنها را نمیدانم؛ ولی چون در ایران شرایط دیگری برای دعوت به کار بازیگران هست و همانطور که گفتم گاهی کارگردان مستقیم با بازیگر تماس میگیرد، شرایط هم کمی سخت میشود و معمولا ما ایرانیها در رودربایستی قرار میگیریم و گاهی شاید مجبور شویم برخلاف میلمان در فیلمی بازی کنیم. درصورتیکه خارج از ایران چنین اتفاقی نمیافتد و رفاقت فقط سر صحنه وجود دارد و در کارهایی مثل قرارداد نوشتن، هیچ رفاقتی نیست و باید طبق قانون رفتار کرد. من هم از طریق منیجر کارهایم را انجام میدهم که ایران نیست.
تا پیش از اینکه مدیربرنامه، برای حضور شما در پروژههای بینالمللی رایزنی کند، چطور برای بازی در «بادبادکباز» انتخاب شدید؟
آن زمان که «بادباکباز» را بازی کردم منیجر نداشتم. مشغول بازی در سریالی بودم که پیغامی از آقای کیارستمی دریافت کردم که برای بازی در این فیلم ایمیل و شماره تماس تو را میخواهند و چون آنها فیلم طعم گیلاس را دیده بودند، آقای کیارستمی را میشناختند و از این طریق با من ارتباط گرفتند. بعد از بازی در این فیلم بود که پروسه حضور من در آثار بینالمللی آغاز شد. برای فیلم «آگورا» هم چنین اتفاقی افتاد. کست ایجنت دیگری در لندن بود که برای بازی در این فیلم دنبال من میگشت و آلخاندرو آمنابار، کارگردان فیلم، هم با فیلم طعم گیلاس با من آشنا شده بود. بعد که با هم صحبت کردیم گفت من را برای نقش دیگری کاندیدا کرده و بعد ارزیابی کرده بود که سن من به نقش نمیخورد و باید نقش دیگری را بازی کنم. من هم با کمال میل بازی در این فیلم را پذیرفتم.
بعد از سالها تجربه بازی در پروژههای بینالمللی، کار با بازیگران خارجی را چطور میبینید؟
طبعا به لحاظ توانایی بازیگری چیزی از بازیگران خارجی کم نداریم. شاید وقتی مقابل یک بازیگر خارجی قرار میگیرید که اتفاقا برنده اسکار شده است، کمی دلهره داشته باشید؛ اما به مرور متوجه میشوید او هم یک بازیگر معمولی مثل سایر بازیگران است؛ مثلا همان اشتباهات معمولی را انجام میدهند که از همه بازیگران سر میزند، مثل فراموشکردن دیالوگ یا مسائلی از این دست. به لحاظ فن بازیگری و تبحر در اجرا، بازیگران ما چیزی از آنها کم ندارند؛ اما طبعا برخی اتفاقات ما را از آنها متمایز میکند؛ مثل اینکه فضای سینمای ما مانند کشورهای دیگر نیست و ما قوانینی داریم که باید به آنها پایبند باشیم. شاید بتوان در نقشهایی به واسطه نداشتن خطوط قرمز درخشانتر بود و برای ما چنین نیست؛ مثلا حسی را که مادری برای دیدن فرزندش پس از سالها دوری از او دارد ما به گونهای دیگر اجرا میکنیم و بازیگران خارجی دست بازتری دارند. در آغوشگرفتن یا بیرونیترکردن احساسات، به مخاطب هم حسی را منتقل میکند که با نقش ارتباط بهتری میگیرد و ما اینها را نداریم. بههیچوجه نمیگویم داشتن این خطوط قرمز ایراد است یا نیست. قانونی است که باید رعایت شود. از طرف دیگر چیزی که در بازیگران خارجی بسیار در خور توجه است نوع مراوده آنها با مردم عادی است و به اصطلاح مردمیتر هستند. متأسفانه تعداد اندکی از همکارانم در ایران چنین روحیهای ندارند؛ هرچند، وقتی این روزها را نسبت به سالهای اولیه ورودم به سینما مقایسه میکنم، میبینم میزان مردمیبودن بین بازیگران ما بیشتر شده است.
بازیگران خارجی تا چه حد بازیگران ما را میشناسند و با سابقه آنها آشنایی دارند؟
بازیگران ایرانی خیلی برای آنها شناختهشده نیستند. بسیاری پیمان معادی را میشناسند؛ البته بیشتر بازیگران خارجیای که با او همبازی بودهاند. من هم به واسطه همکاری با برخی از آنها شناختهشده هستم؛ مثلا فیلم «بادبادکباز» را بسیاری از بازیگران خارجی دیدهاند و با من به واسطه این فیلم آشنایی دارند.
به نظرم این نقطه ضعف سینمای ایران است...
بله. طبعا وقتی فیلمی نیست که در خارج از کشور مطرح شود، سینمای ایران نیز مهجور میماند. با این شرایط بازیگران خارجی چطور باید ما و سینمای ایران را بشناسند؟ فیلم «جدایی نادر از سیمین» به این دلیل مطرح شد که توانست این مرزها را رد کند و با طیف وسیعی از مردم در خارج از کشور ارتباط برقرار کند و بسیاری این فیلم را دیدند که دلیل جایزهگرفتن و مطرحشدنش را بدانند. جالب است که در فیلم اخیری که بازی کردم بازیگر نقش سلطان سلیمان همبازی ما در فیلم بود و تقریبا همه او را میشناختند آن هم به واسطه نمایش سریال حریم سلطان در بسیاری از کشورها. دقیقا با همین مناسبات بازیگران میتوانند غیر از کشور خودشان در دنیا شناخته شوند.
یکی از فیلمهایی که بازی شما در آن خوب دیده شد «سی دقیقه پس از نیمهشب» کاترین بیگلو بود. چطور به این کار دعوت شدید؟
کاترین بیگلو هم جزء کارگردانهایی بود که بازی من را دیده و با منیجر من تماس گرفته بود. برای این فیلم یک نمونه دیالوگ گفتم و برای آنها ارسال کردم و در نهایت برای بازی پذیرفته شدم. یک هفته در اردن فیلمبرداری داشتیم و همهچیز خیلیخوب پیش رفت و خوشحالم که بیگلو از بازی من راضی بود.
بازی در پروژههای خارجی به نظر دشوار میآید... .
کارکردن در پروژههای بینالمللی از نظر من بسیار ساده است؛ چون هرکس در فیلم دقیقا مسئولیتش را میداند. کارگردان دقیقا رکن اول فیلم است و فقط کارش را انجام میدهد. متأسفانه سینمای ما دچار برخی آسیبهاست و یکی از آنها هم این است که هیچکس دقیقا در جای خودش نیست. کارگردان سر صحنه نیاز به تمرکز دقیقی دارد؛ اما در فیلمهای ما از بزرگترین مشکل گرفته تا کوچکترین آنها به کارگردان منتقل میشود و دیگر تمرکزی برایش باقی نمیماند. در پروژههای خارج از ایران تمامی لوکیشنهای فیلم از پیش آماده است و حتی اگر شرایط جوی برای فیلمبرداری در یک لوکیشن مناسب نباشد، لوکیشن دیگر حاضر است، ولی ما این چیزها را در ایران نداریم. در پروژههای خارج از ایران، ابتدا پول زیادی خرج میشود و همهچیز با یک برنامهریزی دقیق پیش میرود؛ چون اگر این برنامه یک ثانیه جابهجا شود برای آنها ضرر به همراه دارد. یکشنبهها بههیچوجه نمیتوان فیلمبرداری کرد و این قانون است. ما در ایران کارگردانها و بازیگران بسیار خوبی داریم که متأسفانه نداشتن قانون و برنامهریزی درست مانع از انجام درست کارهایشان میشود.
با دیدن این تناقضها کارکردن در ایران برای شما سخت نمیشود؟
بههرحال میتوان به همهچیز عادت کرد.
با اینکه برخی از بازیگران ایرانی تا به امروز در پروژههای بینالمللی خوب ظاهر شدهاند؛ اما به نظر میرسد برخی محدودیتها در ایفای نقش باعث میشود توانایی آنها خیلی دیده نشود؛ اینکه لزوما بازیگران ایرانی مجبور به ایفای نقش شخصیتی در جغرافیای خاورمیانه هستند و این موضوع باعث میشود در برخی نقشها تکرار شوند... .
فیزیک و زبان، دو عنصر مهم در انتخاب نقشهاست. هیچوقت به من نقش یک آمریکایی را نخواهند داد به این دلیل که فیزیک چهره من و زبانی که با آن صحبت میکنم شبیه یک آمریکایی نیست؛ حتی ایرانیهایی که در آمریکا بزرگ شدهاند و کاملا با زبان و لهجه آنها صحبت میکنند هم نمیتوانند چنین نقشهایی را ایفا کنند. فیزیک ما به جغرافیای اطراف ایران شبیه است و در نهایت نقش افغانستانی، پاکستانی یا ترک و عرب را بازی میکنیم. از طرف دیگر آنقدر بازیگر دارند که نیازی نباشد برای نقش یک آمریکایی از بازیگر ایرانی استفاده کنند. بااینحال نقشهای ما هم تنوع خوبی دارد. طبیعی است که برخی نقشها به ما سپرده نمیشود؛ اما میتوان همان نقشها را هم متنوع بازی کرد.
برگردیم به سالهای آغاز فعالیت شما در سینما. اشاره کردید که عباس کیارستمی نقش پررنگی در زندگی هنری شما داشته است... .
بله. مهمترین اتفاق زندگی من عباس کیارستمی بود. او کسی بود که باعث شد پای من به سینما باز شود، حتی ورودم به سینمای بینالملل هم باز از طریق او و فیلم طعم گیلاس اتفاق افتاد. همیشه مدیون او هستم.
اینکه شما از طریق خانم میلانی برای اولینبار به سینما معرفی شدید، درست است؟
من برای خانم میلانی یک سکانس در فیلم «کاکادو» بازی کردم، آن هم به واسطه دوستی دیرینهای که با محمد نیکبین داشتم. بعد از اینکه یکی، دو سال از آن ماجرا گذشت، عباس کیارستمی خیلی اتفاقی من را در خیابان دید و پیشنهاد بازی داد و من به او گفتم که قبلا سکانسی در فیلم خانم میلانی بازی کردهام که از نظر او اشکالی نداشت و با هم کار کردیم.
اگر از سوی عباس کیارستمی به سینما معرفی نمیشدید، فکر میکنید الان مشغول چه کاری بودید؟
حتما کار معماری را ادامه میدادم. شاید هم کارگردان دیگری من را میدید و به سینما معرفی میکرد؛ اما خوشحالم با فیلمی به سینما معرفی شدم که باعث پیشرفتم شد. ممکن بود این اتفاق از سوی کارگردانهای دیگر هم بیفتد؛ اما مهم آشنایی با عباس کیارستمی و بازی در فیلم او بود.
ارتباطتان با عباس کیارستمی چطور است؟
همیشه جایش در قلبم محفوظ است. مدتهاست به دلیل مشغله همدیگر را ندیدهایم. او مسیر زندگی من را تغییر داد. زندگی من همیشه بالا و پایین زیاد داشته و آشنایی با کیارستمی اتفاق خوب زندگی من است.
چرا ایران را برای زندگی انتخاب کردید؟
من سالها خارج از ایران زندگی کرده و درس خواندهام. مادرم یکی از دلایل بازگشت من به ایران بود، حتی وقتی در ایتالیا درسم تمام شد، به مادرم گفتم میخواهم به ایران برگردم و پیشنهاد داد مدتی انگلیس بمانم و زبان بخوانم؛ اما من ایران را دوست داشتم و برگشتم. از دو سال پیش که مادرم را از دست دادهام و همسرم نیز پدر و مادرش را از دست داده است، انگیزه بودن در ایران برایم کمتر شده است؛ چراکه فرزندان و نوههایم همگی خارج از ایران زندگی میکنند. ایران را دوست دارم، اما هیچچیز پیشبینیپذیر نیست؛ شاید روزی خارج از ایران را برای زندگی انتخاب کنم تا پیش بچهها و نوههایم باشم. همیشه از بودن در کنار هموطنانم لذت میبرم، حتی چندین بار منیجرم پیشنهاد کرد اگر خارج از کشور زندگی کنم، موقعیتهای کاری بهتری برایم فراهم میشود، اما نپذیرفتم. بههرحال فکر میکنم اگر تا امروز خارج از ایران زندگی میکردم بسیاری از خطوط قرمزی را که به واسطه حضورم در ایران و بازی در سینمای ایران در کارم اعمال میکنم، نداشتم. بههرحال من بازی در هر کاری را که در خارج از کشور به من پیشنهاد میشود، به دلیل پایبندی به همین چارچوبها نمیپذیرم و دوست دارم با این قوانین کار کنم. در هر صورت تصمیمی برای رفتن از ایران ندارم.
اصغر فرهادی از آن دست فیلمسازانی است که توانست معرف خوبی برای سینمای ایران باشد. او قرار است بهزودی با پدرو آلمادوار همکاری کند و همکاریاش با بازیگران خارجی بیشتر شود. فکر میکنید اقداماتی از این دست تا چه حد به شناختهشدن سینمای ایران کمک میکند؟
تصور من این است که ثمره همکاریهای اینچنینی فقط معرفی کارگردان است. وقتی کارگردانی مثل اصغر فرهادی با محدودیت امکانات توانسته است در ایران کار کند و آثار درخشانی بسازد، قطعا در خارج از کشور موفقتر خواهد بود؛ اما نمیدانم چطور میتوان سینمای ایران را بهتر معرفی کرد. خودم هم پاسخ مشخصی برای آن ندارم. «جدایی نادر از سیمین» فیلم خوبی است که تمامی عوامل آن ایرانی بودند و این میتواند سینمای ایران و ظرفیتهای آن را درست معرفی کند؛ اما ما در تمامی دنیا فیلمبرداران و کارگردانها و بازیگران ایرانی خوبی داریم که به تنهایی نمیتوانند سینمای ایران را معرفی کنند. به نظرم بهتر است از خودشان پرسید آیا اعتقاد دارند آثارشان معرف سینمای ایران است یا نه. شاید اعتقاد داشته باشند که معرف خوبی هستند، اما من خیلی به آن اعتقاد ندارم.
با تمام تفاوتهایی که بین سینمای ما و جریان استاندارد فیلمسازی در دنیا میبینید، به آینده سینمای ایران خوشبین هستید؟
هیچچیز پیشبینیپذیر نیست. با ازبینرفتن تحریمها همه به آینده امیدوار شدیم. بهترشدن شرایط در هر حوزهای زمان خاص خودش را طلب میکند. نمیتوان با اطمینان گفت این بهبودی در صنعت سینما به این زودی حاصل میشود یا خیر؛ اما طبعا همهچیز بهتر خواهد شد.
با توجه به اینکه فیلمهای زیادی در ایران بازی کردهاید، اما تصور میکنم شما را در خارج از ایران بهتر میشناسند. دلیلش چیست؟
برای من همیشه جالب بوده است که چرا خارج از ایران من را بیشتر میشناسند. نمیدانم، شاید عدهای هنوز به چشم نابازیگر در ایران به من نگاه میکنند؛ اینکه به واسطه فیلم عباس کیارستمی وارد سینما شدم و به مرور در سینما جایم را باز کردم.
شما معمولا به بازی در فیلمهای داریوش مهرجویی، نه نمیگویید. بیشتر به دلیل رفاقتی است که از گذشته تا به امروز دارید؟
مهرجویی دوست خوب من است. او بخشی از تاریخ سینمای ماست. نمیگویم کار متوسط یا ضعیفی در کارنامهاش نیست؛ اما مگر همه ما چنین شرایطی نداشتیم؟ مهرجویی آنقدر کار خوب انجام داده است که میتوان کارهای متوسطش را هم ندیده گرفت. به این معتقدم که آدمها در برخی مواقع تصمیم میگیرند برخلاف میلشان کاری انجام دهند، چراکه کارهای خوبشان دیده نمیشود. از نظر من داریوش مهرجویی نیز چنین شرایطی را گذراند.
آشنایی شما با مهرجویی چطور اتفاق افتاد؟
من تا قبل از همکاری با داریوش مهرجویی در فیلم «درخت گلابی»، فیلمهای طعم گیلاس و عشق گمشده را بازی کرده بودم، تا اینکه محمدرضا شریفینیا من را برای فیلم درخت گلابی به مهرجویی معرفی کرد. تا پیشازآن، مهرجویی را بهواسطه فیلمهایش میشناختم، به ویژه فیلم گاو که برای من نمونه یک فیلم خوب و استاندارد است.
قبل از اینکه وارد سینما شوید، به بازیگری علاقهمند بودید؟
زمانی فکر میکردم خواننده میشوم. به بازیگری فکر نمیکردم و حتی بعد از بازی در فیلم «طعم گیلاس» هم فکر کردم که بازیگری برای من تمام میشود، اما خوشبختانه این اتفاق نیفتاد.
شما چند تجربه بازی در تئاتر هم داشتهاید. انتقادی به شما برای حضور در تئاتر نشد؟ اینکه از سینما به تئاتر آمدهاید؟
تئاتر را بیشتر از سینما دوست دارم؛ اما معتقدم نمیتوان تماموقت در تئاتر بود؛ چراکه درآمد زیادی ندارد. دوست دارم سالی یک نمایش بازی کنم، چون هم تمرین بازیگری خوبی است و هم حالم را خوب میکند؛ البته برای حضور در تئاتر هنوز به من انتقاد نشده است. شاید دوستان هنوز فرصت نکردهاند، انتقاد کنند.
نظر شما